جشن تولد دو سالگی آروشا امسال دقیقاً روز تولدش برگزار شد و خدا رو شکر دختر کوچولوی ما دو ساله شد.
یه تولد خودمونی بود. بیستوپنج نفر بودیم و همه اقوام درجه یک. تولد خیلی صمیمی و شاد برگزار شد و از همه مهمتر اینکه به خود آروشا هم حسابی خوش گذشت و رقصید. تم تولد امسال زنبوری بود.
آروشا مرتب میگفت زنبور شدم و لباسش رو خیلی دوست داشت. اول تولد یه کم رقصیدیم و پیشغذا خوردیم تا مهمونها همه بیان.
بعد مراسم کیک رو اجرا کردیم. امسال آروشا جونم خودش شمع تولدش رو خوشگل فوت کرد. عمه بهنوش رقص چاقو کرد و کیک رو بریدیم و یه کوچولو هم به خودش دادیم خورد.
قبل از باز کردن کادوها بابا علی از مهمونها تشکر کرد و شعر خوشگلش رو خوند. پانیذ کادوها رو باز کرد. همه کلی زحمت کشیده بودن. آروشا هم با استفاده از فرصت، یهدونه ازشکلاتهای گیفتهاش رو باز کرده بود و با چه لذتی میخورد. همهی کادوها نقدی بود با یه بلوز خوشگل. بعد هم به مهمونهامون گیفتهای تولد که شکلات با روکش زنبوری بود دادیم و دوباره بزن و برقص تا شام.
شام رو هم که مثل همیشه مامانم زحمتش روکشیده بود و فقط تزیینات با من بود، سرو کردیم.
بعد ازشام هم یه کم رقصیدیم و میز دسر رو چیدیم. دیگه همه نشسته بودن و دسر میخوردن و حرف میزدن تا ساعت یک شب.
امسال هم لباسمون رو با تم ست کردیم. من یه پیرهن کوتاه مشکی که پشتش بندهای ضربدری داشت پوشیدم با لاک زرد. موهام رو هم بابلیس درشت کردم و یه کم از جلوی موهام رو جمع کردم. یه گل زرد طبیعی زدم که البته از همون گل روی موهای آروشا هم زده بودم. بابا علی کروات زرد زده بود و سه تایی حسابی ست بودیم. جالبه که بابا فرشید هم کروات زرد زده بود و مامانم هم یه پیرهن مشکی پوشیده بود. عمه بهنوش هم یه پیرهن مشکی و زرد پوشیده بود.
با تمام تلاشی که کردم نتونستیم به آتلیه برسیم. هم کیکش دیر اومد و هم خودمون دیر حاضر شدیم. قرار شد بعداً سر فرصت بریم و با وقت کافی عکسهای حسابی بندازیم.
جا داره اینجا اول از همه از مامان و بابای گلم تشکر کنم که مثل همیشه برای ما سنگ تموم گذاشتن و با ذوق و جون و دل برای آروشا زحمت کشیدن.
از عمه بهنوش خیلی ممنونم که ازشیراز فقط برای تولد آروشا دو روزه اومد و به عشق عمه بودنش این همه راه و خستگی رو به جون خرید و کلی هم زحمت کشید. همین طور از مامان حمیلی و بابا محمد گل که مثل همیشه شرمندهمون کردن و جاشون واقعاً خالی بود.
از همه ی مهمونهای گلم که زحمت کشیدن و تشریف آوردن و جشنمون رو نورانی کردن خیلی سپاسگزارم.
از مامانی مهربونم که زحمت کشیده بودن و لباس آروشا رو ازکانادا براش آورده بودن ممنونم.
شادی عزیز دوست خوبم از موسسهی آشنا باز هم با کارهای شیکشون جلوهای متفاوت به تولد دادن.
یکشنبه هم یه تولد کوچولو کنار دوستهای کلاسشون گرفتیم و مربیشون براش آهنگهای تولد خوشگل گذاشت و کل وقت کلاس رو برای تولد آروشا اختصاص داد. کلی به بچهها خوش گذشت و رقصیدن. خیلی جالب بود که به محض اینکه شمع روشن میشد همگی با هم فوت میکردن و انگشت بود که تو کیک میرفت! کلی خوش بودن برای خودشون. بعد از تولد هم رفتن تو حیاط و قطار شدن و شعر خوندن.
این بود شرح حال مختصری از تولد زنبوری آروشا!